69

سلام 

خوبید؟

ما هم سعی می کنیم خوب باشیم 

 کی فکرش می کرد که روزی 8 ساعت ماسک داشتن بشه عادت روزانه امون،نمیدونم قراره چی بشه و تا کی قراره این روند ادامه داشته باشه؟

من که گاهی حس می کنم مغزم درد می گیره از کمبود اکسیژن ، و گاهی که یکم خلوت ترم می رم محوطه باز شرکت بین دار و درختهایی که الان دیگه آخرای هلوهاش هست ی دوری می زنم  اصولا هم یکی دو تا از همکارها هم دارن همین کار انجام می دن شاید یکم اکسیژن برسه به مغزم

از وقتی که اومدیم خونه جدید ، خیلی دوست داشتم مهمونی رسمی بگیرم و حداقل فامیل درجه 1 دعوت کنم ،  الان نزدیک 5 ماهه که محمد خانومش عقد کرده و هنوز ایشون رو هم دعوت نکردم، البته برای تولدم مامان و بابا با مهدی اومدن خونمون اما بخوام همه رو بگم، راستش خیلی می ترسم  به خصوص از شرایط بابا، درسته مهدی و محمد می رن سالن و با اینکه به خاطر بهداشت و شغلشون مجبورن که خیلی رعایت کنن، و از طرفی هم عملا دو هفته است مامان می رن مدرسه و ممکنه ناقل باشن اما با خودم می گم شاید یکی دیگه از ما ناقل باشیم  و خدایی نکرده درگیر کنیم بابا رو.

خانواده همسر هم توقع دارن ی خانواده ی خانواده دعوت کنم که اون هم زحمتم خیلی زیاد می شه و دوست دارم اونا هم ی دفعه بیان و تموم شه اما خوب شرایط طوری نیست که بتونی 20-25 نفر دعوت کنی، از طرفی هم می بینم که همه، همه جا می رن و خیابون ها هم حسابی شلوغ، تازه شنیدم سالن های بازی سربسته هم بازن،خوب می گم این دو تا 20-25 نفر ایراد داره ی جا جمع شن؟؟؟؟

ما اصولا هر سال ی سفر کوچیک می رفتیم یا سعی می کردیم که توی ماه یکی دو بار بیرون بریم ، اما الان و توی این شرایط به غیر ی بار که بعد از ماه رمضون بود و رفتیم کنار رودخونه هیچ جا نرفتیم ، حس می کنم بچه ها حسابی روحیه اشون از دست دادن و نیاز دارن یکم بیرون برن و با هم سن و سالاشون بازی کنن.البته زهرا رو از هفته قبل روز در میون در حد یک ساعت ربع می برم مدرسه اما محسن توی خونه حسابی اذیت می شه...

نمی دونم تا کی قراره هی از سر و ته هزینه هامون بزنیم ، چون شوهر جان خیلی به آجیل و .. علاقه دارن یکی از عادت هامون از اول این بود که اول ماه حتما ی سر بریم آجیل حسینی و حدود 0.1 درآمدمون خشکبار بگیریم از چیبس میوه و آجیل و ... ، دیروز داشتم فکر می کردم آخرین باری که رفتیم آجیل حسینی 25 ماه قبل بود و اون دفعه هم وقتی فاکتور دستم گرفتم حسم شبیه حس اصحاب کهف بود، دیگه کم کم خشکبار از سبد غذایی امون حذف شد و فقط و فقط تخمه می خریدیم. توی این فصل سال اصولا دنبال خرید گردو ام، هفته قبل که قیمت گردو رو شنیدم ،فکر می کنم باید این یکی رو هم از سفره صبحونه امون حذف کنیم 

نگم از میوه که یادمه ما تا همین 2-3 سال قبل چون زهرا خیلی زیاد موز دوست داره حداقل هفته ای 3-4 کیلو می خریدیم و تابستون ها انبه از یخچال جمع نمی شد،  اما الان ماهی ی بار  که می ریم تره بار به تعداد اعضای خونواده امون موز بر می داریم که چشم بچه دنبالش نباشه و یکی دو تا دونه انبه که بشه باهش شیر انبه درست کرد،دارم فکر می کنم اینجور میوه ها هم داره زور آخرش تو سبد غذایی امون می ذاره.

هنوز نتونستم ماشین ظرفشویی بخرم، چون شوهرجان ما با خرید وسائل خونه اونم هم به صورت قسطی به شدت مخالفن و با خودشون نمی گن ماشین ظرفشویی ایرانی که دم عید می تونستیم با 8-9 تومن بخریم الان با 14-15 تومن اون هم به صورت نقد  نمی تونیم بخریم 

 نمی دونم این وضعیت تا کی و کجا قراره ادامه پیدا کنه اما خدایا خودت ی راهی برامون قراره بده که این شرایط زودتر جمع شه.

خدایا ممنونم به خاطر همه چیزهایی که به خاطر رحمتت بهم دادی و همه چیزهایی که به دلیل رحمتت بهم ندادی ، ممنونم، ممنونم، ممنونم.

نظرات 8 + ارسال نظر
تکتم بانو یکشنبه 20 مهر 1399 ساعت 10:57 http://ندارم

سلام این اجحاف های محیط کار به علاوه مسائل ارتباطی که درست می شه، روح و روان را فرسایش می ده، چون شرایط مشابه شما رادارم وبه تازگی یک بحران کاری را گذراندم شرایط تتون را درک میکنم، من هم به بازنشستگی خیلی فکرمیکنم تا چی پیش بیاد....

ممنون که درکم می کنی
حرفتون قبول دارم
و اینه که متاسفانه رده های بالا خیلی متوجه این موضوع نمی شن
من هم برنامه میریزم و البته قبلش می سپرم به خدا
انشالله خدا همونطور که تا اینجا هوامون داشته بعد از این هم هوامون داشته باشه و بتونیم خیلی زود به بازنشستگی فکر کنیم

آبگینه یکشنبه 13 مهر 1399 ساعت 23:29 http://Abginehman.blogfa.com

خونه نو مبارکتون باشه عزیزم
مهمونی نگیری ها !!!
یه چندماه صبر کن بزار این مریضی تموم شه با خیال راحت شادی کنین

ممنونم
احتمالا همین کار بکنیم
چون واقعا همه جا قرمزه وضعیت

خورشید جمعه 11 مهر 1399 ساعت 21:13 http://khorshidd.blogsky.com

سمانه جان خونه نوو مبارک امیدوارم توش بهترین خاطرات را رقم بزنید. سلامتی صاحب خونتون باشه ایشالا
در. مورد هزینه ها خیلی خیلی درک میکنم صحبتت را خودم خیلی چیزا از سبد خریدم به مرور داره حذف میشه یه زمانی بالاترین تفریح م برای خودم خرید عطر و لباس بود الان به جرات میگم یک سال بیشتره هیچ خریدی نکردم متاسدرآمدهامون با تورم همخوانی نداره

سلام
ممنون عزیزم
می فهممت عزیزم
خیلی وقته دلم می خواد حداقل ماهی یکی دو تا کتاب بخرم که اون هم اصولا نمی شه
رخت و لباس و عطر هم با برنامه قبلی و پس انداز چند ماهه می شه خرید متاسفانه
سعی می کنم بهش فکر نکنم ، اما واقعا شرایط سختی شده

آسمان چهارشنبه 9 مهر 1399 ساعت 16:26 http://asemanebienteha.blogsky.com

مرسی از حضور شما نور بخشیدی به وبلاگ نوپای من

خواهش می کنم عزیزم

آسمان سه‌شنبه 8 مهر 1399 ساعت 23:34 http://asemanebienteha.blogsky.com

سلام . از سبد غذایی ما بعضی اقلام حذف شده . مثل گردو . الان دو ماهه نیت کردم بادام بخرم هنوز موفق نشدم و مهم تر از همه گوشی موبایل باید بخرم چون گوشی قبلیم خراب شده و گوشی فعلیم اندرویدش خیلی پایین و تقریبا هیچ برنامه ای روش نصب نمیشه . خونه تون مبارک باشه . خیلی خوب که مهمان نواز هستین و دوست دارین مهمان دعوت کنید . پیشنهاد میکنم که مثلا به جای دو تا مهمونی ، چهار تا مهمونی بگیرید که شلوغ نشه به خاطر کرونا . خلاصه که موفق باشید . راستی منم تازه وبلاگ درست کردم . خوشحال میشم از حضورتون و اینکه با هم سر فرصت رفت و آمد وبلاگی داشته باشیم منظورم اینکه به وبلاگ همدیگه سر بزنیم هر وقت که حوصله وقت داشتیم البته

سلام عزیزم
وای از گوشی یکی دو سال بود می خواستم گوشی بخرم مگه می شد
دیگه این آخر به زور تونستم ی گوشی دست دوم دو سال کارکرده از یک یبخرم
انشالله که خیلی زود، خیلی زود شرایط درست شه
خسته شدم اینقدر دو دو تا چهار تاکردم اما باز هم می گم خدا رو شکر
فامیل همسر شاید اینطوری دعوت کردم
فعلا ک شوهرجان بی خیال شدن و من هم از خدا خواسته هیچی نمی گم
دیروز دیدم آدرس بلاگفات و انشالله می ام

عمادوسوگندش یکشنبه 6 مهر 1399 ساعت 14:40 http://Www.1473s.blogfa.com

والا الان دیگه بخاطرشرایط اقتصادی کسی مهمونی ممیره بزار توقعشون همونجور بمونه بخشکه والا بخدا الان شکم خودمونو سیرکنیم بایدخداروشکرکنیم.نمیگم خدای نکرده گداییم اما واقعا مهمون بازی تواین شرایط خیلی سخته وقتی دوتا مرغه متوسط میشه ۸۰هزارتومن.

شرایط اقتصادی خلی بدی شده
اما اگر همین سالی ی بار هم مهمون نگیریم که دیگه کلا باید قید فامیل زد
همین 5 شنبه شوهرخواهرشوهرم می گفت ما 6ماهه شما رو ندیدیم

خانمـــی دوشنبه 31 شهریور 1399 ساعت 10:23 http://harfhaye-dele-khanomi.mihanblog.com/

سلام سمانه جان بالاخره تونستم از اول وبلاگتو یه مروری بکنم واقعا بهت خسته نباشید میگم امیدوارم توی خونه جدید روزای خوبی رو بگذرونی و کم کم همه چیزایی رو که دوست داری بخری براش

ممنونم خانمی عزیز
من هم همینطور برات بهترینها رو آرزو می کنم

طیبه چهارشنبه 26 شهریور 1399 ساعت 18:02 http://almasezendegi.mihanblog

سلام عزیزم
من کلا از توقع بدم میاد
اینکه توقع دارند حتما شام بگی بیان، اصلا دوست ندارم
خودم هم از هیشکی توقع ندارم واقعا
اینجا دوباره وضعیت کرونا بدتر شد و امروز رسما گفتن مدرسه ها فقط مجازی
به جز کلاس اولی ها بقیه سخت نیست، ولی طفلکی کلاس اول ابتدایی ها
البته. پدر و مادر هم کمک بچه بکنند تا امسال بگذره ایشالا کرونا ریشه کن بشه
منم ماشین ظرفشویی ندارن، شوهر منم خسیسه ولی اتفاقا خیلی علاقمند به خرید وسایل خونه اما من دلم نمیاد، من ترجیح میدم یه عالمه لباس داشته باشم مثلا

شوهرم میگه اونقدر ظرفشویی و غذاساز و ... نخریدی که دیگه نمیشه طرفشون رفت
میگه اقلا طلا هم اهلش بودی می خریدی خوب بود ولی من از داشتن انواع زیورآلات بدلی و استیل و ...خیلی خوشحال ترم
مواظب خودتون باشید

سلام طیبه جانم
بیشتر از خودشون مادرشوهرم مدل های مختلف گفتن بهم ، اما هی توپ انداختم توی زمین شوهرجان و ایشون خیلی دم به تله مهمون اومدن نمی دن.
نمی خوام یا نمی تونم بگم شوهرم خسیسه اما سبک خرج کردنمون با هم فرق می کنه ، ایشون می گن اصلا و تحت هیچ شرایطی وام نگیریم ، همین چیزی که در می آد روش برنامه بریزیم و اصولا هر چیزی که باعث راحتی می شه رو بیخال می شن و لازم نمی دونن، اما من می گم اولویت های اصلی مون که گرفتیم ی برنامه داشته باشیم برای خرید چیزهایی که به راحتی مون کمک می کنه که خوب توی این 18 سال موفق نبودم
طلا هم من خیلی اهلش نیستم اما هنوز گردنبند سرویس عروسی م دارم و عاشقشم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.