32

سلام 

خوبین؟

الحمدالله ما هم خوبیم

من عادت دارم شبها خیلی زود می خوابم 

قبل از ساعت 10

یعنی از 9 دیگه بیدار نیستم اگر هم دارم کاری می کنم در عالم خواب انجام می دم

و از اون طرف صبح ها زود بیدار می شم 

اما از پریروز ،یعنی از روزی که رفتن صالح قطعی شده من از نیم ساعت قبل اذون بیدار می شم و دیگه خوابم نمی بره ، نمی دونم از شدت نگرانیه یا چی،به خدا می سپرمش اما واقعا نگرانشم ، البته خودش خیلی دوس داره بره و من هم به همین راضی ام ، احتمالا فردا بعد از ظهر با ی گروه از مدرسه اشون که چند تا از معلمهاشون هم همراهشون هستند عازم کربلا می شن

احتمالا شوهرجان هم با ی گروه از دوستاشون برن شنبه که هنوز خیلی قطعی نیست 

بنابراین  شاید من بمونم  با دو تا بچه کوچیک ها که هم خوب به نظر می آد و هم یکم سخت که انشالله خیره

از اول مهر که بچه ها با خودم می ریم بیرون ،چون با مدیریت مهد صحبت کردم دیگه بچه ها رو نمی خوابونن وقتی می رسن خونه و ناهارشون رو می خورن، سعی می کنم بیدار نگهشون دارم تا بعد مغرب و شام بهشون می دم بچه ها هم حدود 8 خوابن و این خیلی خوبه، امیدوارم که این ی هفته که سه تایی تنهاییم هم همین روند داشته باشن.

آهان راستی از روزی که گفتم گویا یکم وزن کم کردم دیگه خیلی رعایت نکردم محدود کردن شیرینی جاتم رو، شمام اینطورین که وقتی یکی ازتون تعریف می کنه زود بی جنبه بازی در می آرین یا فقط من اینطوریم؟؟؟

راجع ب ماشین هم هنوز هیچ اقدامی برای تعمیرش نکردیم هنوز همونطور با کاپوت دو سانت بالا اومده تردد می کنیم

بگذریم فردا تولد برادر کوچیکمه ،امروز با خواهر کوچیکه می خوایم بریم خونه مامان که سوپرایزش کنیم ، امیدوارم خوشحال شه 

و اینکه از الان دلم برای صالح تنگ شده !!! من قراره چ طوری صالح داماد کنم 

خدایا ممنونم برای همه چیزهایی که به خاطر رحمتت بهم دادی و همه چیزهایی که به دلیل حکمتت بهم ندادی ، ممنونم ، ممنونم و ممنونم

نظرات 5 + ارسال نظر
نمکی شنبه 4 آبان 1398 ساعت 16:06 http://zendegie-shahrivari.blogfa.com/

انشالا به سلامتی برگردن

ممنون

فاطمه چهارشنبه 24 مهر 1398 ساعت 23:04

عزیزم ازوقتی بچه سومتوحامله بودی میخونمت.خدابهت قوت بده وزندگیت روزبه روزشیرین تربشه.این روزها کمترخانواده ای 3تابچه دارن.مخصوصااگه مادرشاغل باشه
شجاعتتودوست دارم

ممنونم از همراهیت
شما لطف داری
من هم برای شما بهترینها رو از خدا می خوام

کلوچه چهارشنبه 24 مهر 1398 ساعت 08:56 http://www.colooche.blogsky.com

مگه شما چند شام میخورید ک نه هضمشم کردی و صدای خر و پُفُت پا میشه؟؟؟پ این شبکه پویا بیشتر واسه مامانایی مث تو لالایی میره نه اون گودزیلاهای نخاب..بگوش همچین خابت کودکانه تر شه:))
میگم صالح چند سالشه؟؟ینی کلاس چندمه؟؟اگه بهم میخوریم تا من یه تور هم اینجا کار بزارم:دی
تولد داداش کوچیکه هم مبارک...خوشحالانه بمونید برای هم

ما اصولا همون ناهار که 4 می خوریم جای شام هم هست
اگه خوابم بهم بریزه اخلاقم هم بهم می ریزه اینه که مجبورم کودکانه بخوابم
کلوچه جان اصلا سن و سال مهم نی ، مهم اخلاق و تفاهمه با افتخار ما تور پهن می کنیم اونجا
ممنونم

گلابتون بانو جمعه 19 مهر 1398 ساعت 00:04

سلام.
واقعا تبریک میگم که تونستی ساعت خوابت رو تنظیم کنی و خواب و بیداریت تو زمان درست باشه!
نگران رفتن همسرت هم نباش. شوهر منم چند ساله که میره و من با بچه ها تنهام! البته امسال اگر خدا بخواد قراره من برم!

سلام بانو
به موقع خوابیدن و کیفیت خواب خیلی توی اخلاقم تأثیر داره
نگران رفتنشون نیستم شوهر من هم این دومین سالی هست که می ره ولی راستش یکم نگران تنهای از پس دو تا بچه کوچیک براومدن هستم
خوشبحالت داری می ری، لطفا لطفا برای من و آرامش دلم خیلی خیلی دعا کن

شیرین پنج‌شنبه 18 مهر 1398 ساعت 19:28 http://khateraha95.blogfa.com/

انشالله بسلامتی برن و برگردن

ممنونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.