61

سلام 

خوبید؟

ما هم سعی می کنیم خوب باشیم 

الهی شکر الهی شکر بالاخره جا به جا شدم و طبق برنامه ای که داشتم روز 28 خرداد اسباب کشی کردیم و چون از خدماتی شرکتمون و خانومشون خواستم که بیان کمکم، همون روز همه چی چیدیم و من حتی 5 شنبه هم تونستم بیام محل کار و به کارهام برسم 

درسته هنوز ماشین ظرفشویی نخریدم، درسته هنوز اتاق بچه ها ی قالیچه بزرگتر می خواد و چندین و چند مورد دیگه اما در مجموع از این جابه جایی لذت می برم و از ته دلم آرزو می کنم خدا به همه کسایی که دوست دارن ی خونه بزرگ و دلباز بده انشالله

دغدغه این روزها م هم ثبت نام مدرسه زهراست، فکر می کردم بتونم مدرسه شاهد ثبت نامش کنم که متاسفانه نشد، مدارس دولتی اطراف هم همشون شیفتی ان، ی شیفت صبحو ی شیفت بعد از ظهر ، مدارس غیر انتفاعی هم حداقل 6-7 تومن برامون در می آد که با توجه به معلوم نبودن وضعیت تدریس سال آینده خیلی زورم می آد ، انشالله این موضوع هم حل شه و بتونم با خیال راحت تصمیم بگیرم برای ثبت نام زهرا 

خدایا ممنونم به خاطر همه چیزهایی که به دلیل رحمتت بهمون دادی و همه چیزهایی که به دلیل حکمتت بهمون ندادی، ممنونم، ممنونم ، ممنونم




60

سلام 

خوبید؟

ما هم سعی می کنیم خوب باشیم.

الحمدالله آزمایش تخصصی دوم همسر جان  هم منفی در اومد و خیالمون از بابت این ویروس منحوس  راحت شد. 

 دیروز  با دو روز تأخیر مستاجر عزیز خونه رو بهمون تحویل داد و شوهرخواهر جان اومدن و اندازه گیری نهایی رو انجام دادن و انشالله قراره تا سه شنبه کمد بزنن و باکس یخچال اصلاح کنن و ی حفاظ بزنن روی تراس که برای امنیت خوب باشه و تا حدودی جلوی دید رو بگیره انشالله.

الحمدالله تونستم ی جفت قالی 12 متری هم بخرم و پرده برای پذیرایی و آشپزخونه سفارش دادم ، خودم دوست داشتم برای آشپزخونه رومن سفارش بدم  که فعلا بی خیال شدم به زبرا رضایت دادم تا ببینم بعدا چی می شه ، از قید بعضی از چیزها هم گذشتم و فعلا از اولویت هام فقط ماشین ظرفشویی هست که خدا کمک کنه و بتونم اون رو  بخرم و البته تشک تخت مون الان توی ماشین هست تا برم با لحاف دوز مشورت کنم ببینم می شه با اون چ کار کرد و می شه 2 تا یک نفره برای تخت ازش در آورد یا فعلا بی خیال شیم.

راستش حس می کنم هر چقدر به روز چهارشنبه که احتمالا روز اسباب کشی مون هست نزدیک می شم استرسم بیشتر می شه

حدود 6-7 سال پیش که من زهرا رو باردار بودم و وقتی  فهمیدم دختر دارم از خدا ی خونه سه خواب خواستم و اواخر سال 96 که خونه قبلیمون رو فروختیم و اونجا تازه اول این بل بشوی گرونی های وحشتناک بود خیلی ترسیدم  نتونیم خونه بخریم و تازه 3 خواب هم پیش کش، خدا خودش شاهده بیشتر از یکی دو ماه بنگاه به بنگاه ، آگهی به آگهی رو زیر رو کردیم تا ی شب توی بهمن ماه خیلی اتفاقی این خونه رو پیدا کردیم ، راستش برای ی خونه دیگه توی بنگاه خیلی اتفاقی شنیدم  بنگاهی داره این خونه رو به ی نفر پیشنهاد می ده و با چ تفاسیری شوهرجان راضی کردم بریم از بنگاه دار بپرسیم و بعدش بریم خونه رو ببینیم.

و برای راضی کردن همسر چ روزهایی و چ ترفندهایی رو به کار بردم تا تونستم بعد 10 روز راضیشون کنم برای قرارداد و با چ شرط هایی کنار اومدم  من چک اندازه پولم فقط می دم و بقیه چک ها رو باید از مامانت بگیری(چون خودم دسته چک ندارم) و ... و جالبه روزی که قرار گذاشتیم برای قولنامه و من هم قرار بود صبح اول وقت برم و از مامان چک هاشون رو بگیرم، بابا بعد از ی تشنج نصف شب و زنگ زدن به اورژانس بیمارستان  بودن و مامان و محمد به عنوان همراه با بابا بودن، هنوز  یادم می آد از خجالت آب می شم صبح زود وقتی  تازه متوجه شدم بابا بیمارستانن چ طور با مامان هماهنگ کردم و رفتم دسته چکشون از خونه برداشتم و بردم همون بیمارستان برای گرفتن 3 فقره  چک سفید امضا.

راستش ما خونه قبلمون رو توی مرکز شهر فروختیم و با پس انداز شاید حدود 1.5 برابر مبلغ فروخته شده با وام های مختلف می تونستیم جور کنیم، اما با کمک خدا خونه فعلیمون رو 2.5 برابر قیمت خونه قبل، توی غربی ترین نقطه شهر خریدیم، این شد که مجبور شدیم این 8-27 ماه برای جبران  کسری پولمون خونه رو بدیم رهن و البته ی بخشیش هم پول سند بود که اون هم تازه آماده شده ، باز با کمک خدا تونستیم کسری پولمون با دریافت وام جور کنیم.

الان توی این روزهایی که لحظه به لحظه دارم نزدیک می شم به رفتن به خونه ای که وقتی برای اولین بار دیدمش از ته دل خواستمش، نمی دونم چ طور و به چ زبونی خدا رو شکر کنم، خونه ای که با همه ایراداتش برام خونه آرزوهاست، خدایا ممنونم ، ممنونم و ممنونم.

خدایا ممنونم به خاطر همه چیزهایی که به دلیل رحمتت بهمون دادی و همه چیزهایی که به دلیل حکمتت بهمون ندادی، ممنونم، ممنونم، ممنونم

59

سلام 

خوبید؟

ما هم سعی می کنیم خوب باشیم

الحمدالله روز سه شنبه که جواب سی تی رو گرفتیم، هیچ مورد منفی مبنی بر درگیر شدن ریه با کرونا مشاهده نشد ، الهی شکر

من خیلی خوشحال شدم، اما متخصص داخلی فرمودن که مجدد آزمایش تخصصی رو توی این هفته تکرار کنید تا مطمئن شیم که خدایی نکرده جای دیگه غیر از ریه رو درگیر نکرده باشه،

 از موضوع منحوس کرونا که بگذریم،

بالاخره روز 5 شنبه صبح رفتیم حرم و از دلتنگی در اومدم و بعد از 3-4 ماه هم رفتیم ی جای خلوت که بچه ها بتونن فارغ از کرونا و ... آب بازی دلچسب بکنن، که هنوز بچه ها به باباشون می گن بریم رودخونه و واقعا بعد از اون اضطراب 3-4 روزه برای هممون لازم بود

راجع به جابه جایی هم راستش کل روز ذهنم درگیرش هست،تا الان فقط تونستیم ی جفت قالی بخریم ، بی خیال لوستر شدیم و قیمت مهتابی گرفتیم که فعلا دستمون باشه تا ی نیم میلیونی بزاریم برای اینکه توی تاریکی نباشیم، و اگر خدا بخواد تا آخر هفته مستاجر عزیزمون خونه رو بهمون تحویل بده و ما ی 3-4 روزی هم درگیر کمد زدن و ...هستیم و باز انشالله که تا آخر ماه جابه جاشیم.

خدایا ممنونم به خاطر همه چیزهایی که به دلیل رحمتت بهمون دادی و همه چیزهایی که به دلیل حکمتت بهمون ندادی ممنونم، ممنونم، ممنونم.

۵۸

سلام 

خوبید؟

ما هم سعی می کنیم خوب باشیم.

خدایا می دونم خیلی خیلی بزرگی،می دونم خیلی خیلی مهربونی،می دونم خیلی خیلی قادری و می دونم اگه کسی بهت توکل نکنه خوب می دونی چ طور بهش بفهمونی ک کی قادر مطلقه

توی این روزهایی که سالهای سال آرزوش داشتم و براش لحظه شماری می کردم، توی این روزهایی که حداقل 28 ماه هرشب رویاش می دیدم و برای لحظه لحظه اش برنامه داشتم باید اینجوری همه چی بلاتکلیف باشه و من بمونم ک باید چ کار کنم؟

خدایا باز هم شکرت،شکرت و شکرت فقط لطفا زودتر از این بلا تکلیفی نجات پیدا کنیم،

راستش سخته برام ک بخوام باور یا اعتراف کنم ک اینجا تنها چیزی ک مهم نیست سلامتی،وقت و پول مردم ه، البته حتما پزشک ها و انسان ها با وجدانی وجود دارند اما .....

چهارشنبه که شوهرجان تب داشتن زنگ زدم به ۴۰۳۰ گفتن تا ۳ روز اگر تبشون کنترل نشد برید تست بدین، روز ۵شنبه صبح ی مسکن به همسرم دادم و پاشویه اشون کردم و رفتم محل کارم، وقتی برگشتم دیدم هنوز تب دارن و هیچ اشتهایی هم ندارن، این شد ک تصمیم گرفتیم بریم دکتر ساعت ۳  رفتیم درمانگاه و اونجا ی تست اولیه دادن ک نتیجه اش همون شب آماده می شد ساعت ۹  دوباره رفتیم و این دفعه دکتر محترم فرمودن  از این تست چیزی مشخص نیست و باید تست تخصصی رو بدین، و البته چون همسر جان ما در مواقع بیماری خیلی خیلی بد اشتها می شن و اون روز از صبح فقط دو لیوان شربت عسل آبلیمو با مسکنشون و شاید ۵ یا ۶ قاشق سوپ ظهر با خواهش دهنشون کرده بودم و شب قبل از رفتن هم همون ۵ یا ۶ قاشق غذا خوردن، ی سرم و ی ب کمپلکس داخل سرم هم د ادن و ۵ شنبه بعد از۳-۴ ساعت علافی بر گشتیم خونه، از جمعه روند بهبودی همسرجان شروع شد، شنبه و یکشنبه حالشون خوب بود و یکشنبه بعد از ظهر جواب آزمایششون آماده  شد،بعد از اینکه متخصص داخلی دیدن گفتن درسته جواب آزمایش تخصصیتون منفی هست اما چون شما خیلی زود آزمایش دادین ممکنه هنوز آنتی بادی توی بدنتون تشکیل نشده باشه،اینه ک یا مجدد آزمایش تخصصی رو بدین یا برین سی تی اسکن از ریه، ما دیروز بعد از ظهر سه تا مرکز درمانی رفتیم ک متاسفانه یا انجام نمی دادن یا دستگاهشون خراب بود یا ... ، این شد ک تصمیم گرفتیم برگردیم خونه و امروز هم از ساعت ۹ دنبال ی جا بودم ک سی تی اسکن بگیریم و جواب همون جا بهمون بدن، رفتیم پارسیان و از ۱۰ تا ۱۲ باز توی مرکزی ک پر از ویروس بود با تراکم بالا مجبور بودیم باشیم و بعد از انجام سی تی گفتن گزارش روز بعد حاضر می شه، بعد از کلی خواهش قرارشد عکس رو بدن ک بتونم امروز مطمئن شیم از جواب سی تی، بر گشتیم خونه ک ناز کردن شوهر جان ما شروع شد شاید دکتر متخصص داخلی از روی عکس متوجه نشه و صبر کنیم فردا بریم تا گزارش رو هم ببریم و بهانه اشون هم این بود تا الان حداقل ۶۰۰-۷۰۰تومن هزینه کردم و زورم می آد ۵۰ تومن اضافه پول متخصص بدم و تا فردا صبر می کنم، البته یکم بهشون حق دادم اما خسته شدم از ایم بلا تکلیفی

علت اینکه می گم تنها چیزی ک مهم نیست سلامتی و جون و پول مردمه اینه ک به نظرم باید جاهایی ک احتمال می دن مراجع زیاد هست لا اقل ی آزمایش تخصصی و سریع و ارزون بزارن، نه اینکه ما رو حداقل ۵-۶ روز سرگردون کردن،یا نه اون پزشک محترم لااقل ما رو ارجاع بده به ی جایی ک اون شرایط داره،فردی ک مشکوکه خودش به اندازه کافی نگران هست ماهی براش دغدغه درست نکنیم

خدایا نمی دونم قراره جواب چی باشه، نمی دونم اگرجواب تست مثبت باشه من و بچه ها هم درگیر شدیم  یا نه؟ نمی دونم الان باید فکر جمع کردن وسیله ها باشم یا نه؟ خدایا اصلا نمی دونم من اون خونه ای ک ب  قول هیلا اسمش خونه آرزوهام هست رو می بینم یا توش ساکن می شم یا نه؟

خدایا اگر بگم حق با توئه و من خیلی دل بسته اون خونه بودم راضی می شی؟ اگر بگم بارها خودم توی آشپزخونه اون خونه تصور کرده بودم ک پنجره رو به پارکش باز می کنم و حین انجام کارهای روتین هر روز از منظره روبروم لذت می برم و غرق لذت می شم راضی می شی، اگر بگم ک بارها چیدمانش توی ذهنم تصور کرده بودم و کلی ذوق می کردم راضی می شی؟ اگربگم گاهی وقت ها توی اون لذت از بزرگیت یادم می رفت و الان پشیمونم راضی می شی؟

می دونم ک حتماتوی این شرایط حکمتی هست لطفا دلم آروم کن

خدایا ممنونم ازت برای همه چیزهایی ک به دلیل رحمتت بهم داد و همه چیزهایی ک به دلیل حکمتت بهم ندادی، ممنونم، ممنونم،ممنونم


57

سلام 

خوبید؟

ما هم سعی می کنیم خوب باشیم

نمی دونم گاهی وقت ها  خدا می خواد بگه برنامه هایی که تو می ریزی مهم نیست، مهم اینه همه چی به من بسپری.

خودم قبول دارم متاسفانه خیلی اوقات باور ندارم به قدرت الهی، خدایا خودت کمک کن به باور قلبی برسم

روز چهارشنبه بعد از نوشتن مطلب قبلی شوهرجان اومد دنبالم بریم خونه که توی ماشین متوجه شدم ی مقدار تب دارن

و تبشون تا شب ادامه داشت ، زنگ زدم 4030 برای بررسی علائم کرونا که گفتن اگر تا 72 ساعت ادامه داشته باشه برین برای تست در غیر اینصورت نیازی نیست.روز 5 شنبه صبح من اومدم شرکت و ظهر که رفتم خونه دیدم همچنان بیحالن این شد که تصمیم گرفتیم بریم دکتر و تست بدیم، هنوز جواب تست شون نیومده اما از جمعه صبح تا الان حالشون خوبه، هی با خودم فکر می کنم اگر به حرف کارشناس 4030 می کردیم و تا شنبه منتظر می شدیم شاید نیاز به تست نبود، و از طرفی هم می گم باز خوبه که مطمئن می شیم و خیالمون راحت می شه. از اون روز من با تشدید کردن موارد ایمنی می رم محل کارم با دو تا ماسک و ی سره ضد عفونی کردن میز کار و حتی سرویس هم نمی رم که شاید ناقل باشم و شوهرجان هم مرخصی ان تا مشخص شدن نتیجه آزمایش.

توی این شرایط نمی دونم ما کی اسباب کشی می کنیم؟ اصلا اسباب کشی می کنیم یا نه؟ قالی ها رو کی باید بدم قالی شویی؟ شستن مبل ها؟ اندازه کمدها؟ خدایا خودت ی کاری کن که تموم شه به خوبی به خصوص این دو سه هفته.

خدایا ممنونم برای همه چیزهایی که به دلیل رحمتت بهم دادی و همه چیزهایی که به دلیل حکمتت بهم ندادی ، ممنونم، ممنونم، ممنونم.