دعا

سلام دوستان جان 

لطفا برام دعا کنید 

استرسم خیلی بالاست

ی جلسه داریم ساعت 10 

دعا کنید همه کاسه کوزه ها سر من نشکنه

ی اختلاف بین مدیرعامل و رئیس هئیت مدیره که دارن زورشون روی سر من خالی می کنن

احساس می کنم قفسه سینه ام داره می ترکه از حجم این همه فشار و استرس

تا زیر گلوم درد می کنه 

خدایا خودت درست کن همه چیز

66

سلام 

خوبید؟

ما هم سعی می کنیم خوب باشیم

14 مرداد تولدم بود ، طبق هر سال شوهر جان اصلا به روی خودشون نیاوردن 

همون طور که گفتم تصمیم داشتم برای خودم کیک سفارش بدم که این کار انجام دادم و باز تصمیم داشتم ی هدیه خوب مثل ی گوشی برای خودم بخرم که متاسفانه پولم نرسید و لونت خریدم که خیلی وقت بود ذهنم درگیرش بود .

مامان اینا هم روز 13 ام ی سر اومدن خونمون و برام بخارشور خریده بودن چون خیلی لازم داشتم ،از وقتی اومده بودیم این خونه طی کشیدن برام ی عذاب الیم بود ، دیروز که امتحان کردم کلی دعاشون کردم.

روز چهارشنبه  رفتم برای ثبت نام زهرا توی مدرسه دولتی،  دو تا موضوع منصرفم کرد، 1. اینکه مدرسه اشون شده از این مدرسه های طرح حمایتی شده، نمی دونم شنیدین یانه، صالح از کلاس سومش مدرسه اشون شد حمایتی و حماقتی که کردم این بود  مدرسه رو عوض نکردم و تا همین الان پشیمونم و 2 اینکه گویا توی هر کلاس حدود 40 نفر دانش آموز ثبت نام کردن،  به نظرم هر چقدر هم معلم توانمند باشه و کلاس ها هم غیر حضوری باز هم هندل کردن این همه دانش آموز سخته، همون جا مدیر مجموعه آدرس ی مدرسه غیر انتفاعی نزدیک محل کارم دادن که با 40% شهریه داره ثبت نام می کنه، وقتی تماس گرفتم، گفتن برای اینکه بتونن ظرفیت کلاس هاشون که هر کلاس 15 نفره رو تکمیل کنن تصمیم گرفتن تعداد باقیمانده رو با 60% تخفیف ثبت نام کنن، ضمن این که کلاس هاشون رو روز درمیون با تعداد 5 نفر در هر کلاس دایر می کنن تا بچه های کلاس اول بتونن به صورت حضوری آموزش الفبا رو ببینن، به نظرم خوب اومد چون تصمیم داشتم براش معلم خصوصی بگیرم اما اگر همین طور باشه که عزیزان می گن باشه فکر نکنم لزومی داشته باشه ، ضمن اینکه زهرا عاشق یادگیری و حضور در کلاس هست که قطعا حضور در مدرسه راضی ترش می کنه تا حضور معلم توی خونه ، دعا کنید برامون تا اون چیزی که خیره برامون پیش بیاد.

عید غدیر هم40 روز هم از فوت آقا جان گذشت ، خیلی جاشون خالیه

پ ن: چقدر از فوت ماه چهره خلیلی ناراحت شدم ، خدا رحمتش کنه 

خدایا ممنونم به خاطر همه چیزهایی که به دلیل رحمتت بهم دادی و همه چیزهایی که به دلیل حکمتت بهم ندادی ، ممنونم، ممنونم، ممنونم



65

سلام 

خوبید؟

ما هم سعی می کنیم خوب باشیم

الان که دارم می نویسم دو تا کار مهم باید انجام بدم 

یکیش تهیه اسناد مناقصه ای که باید برای شرکت گاز بفرستم که کار خیلی سختی نیست، اسنادی که دفعه پیش فرستادم امتیازمون شد 98 و دومیش گزارش پیمان هایی که سال 99 مفاصا حسابشون گرفتیم برای مدیر عاملمون ، ببینم چند تا وضعیت فرستادیم و چند تا گرفتیم و کسوراتش چقدره و .... 

اما حواسم به کارم نیست، همش فکرم درگیره، هی به خودم می گم بی خیال باش خانم، می گذره این روزها ، اما ی بغض خیلی سنگین دارم.

به خودم می گم سمانه جان مهم اینه که سالمی ، مهم اینه که داری تلاش می کنی برای زندگیت، برای بچه هات، سعی می کنی محیط خونه ات شاد نگه داری و ... اما، اما .... 

هفته دیگه تولدمه، 37 سال از سالهای عمرم تموم می شه و وارد 38 امین سال می شم ،تقریبا نصف عمرم متاهل بودم، راستش نمی خوام بگم خسته ام یا نه اما از اول مرداد دارم فکر می کنم توی این سالها همسرم برای تولدم یا هر مناسبت دیگه چ کار خاصی انجام داده و یادم نمی آد، یادمه پارسال که ازشون خواستم حداقل ی کیک کوچیک بگیریم و بریم خونه که گفتن لزومی نداره البته روز بعدش رفتم هم کیک گرفتم و هم کاپ کیک و بستنی و مامان کربلا بودن و محمد بابا و خواهر وسطی رو آوردن خونمون و با بچه ها ی جشن کوچیک گرفتیم.

 اینا درصورتی که هر سال شده با یک کیک ساده تولد خودشون یا بچه ها رو جشن بگیرم یا حتی برای تولد 2 سال قبل سابله سفارش دادم کل اسمشون رو و سوپرایزشون کرده بودم خونه مامانشون و تولد بعدشون هم ی کیک خونگی با دیزاین گل باز هم توی فامیل خودشون ، تا الان یادم نمی آد که حتی ی شاخه گل به مناسبتی دریافت کرده باشم یا تبریک خشک و خالی، می دونم همسرم داره برای زندگیمون تلاش می کنه، می دونم دنبال یک لقمه نون حلاله، می دونم و هزار تا می دونم دیگه ، اما نمی دونم جایگاه من توی زندگیش کجاست، نمی دونم متوجه نیاز های من می شه و خودش به ندیدن می زنه یا کلا متوجه نیازهای خانم خونه نمی شه، اصلا می دونه خانم خونه توی اون زندگی نقشی داره یا نه!!!

از اول امسال برنامه ام این بود که اصلا برام مهم نباشه و  خودم برای خودم کیک سفارش بدم و ی دسته گل بزرگ اما الان به نظرم شاید کار بی خودی باشه، نمی دونم.

خدایا ممنونم به خاطر همه چیزهایی که به خاطر رحمتت بهم دادی و همه چیزهایی که به دلیل حکمتت ندادی، ممنونم، ممنونم و ممنونم.

پ ن : الان که ویرایش کردم دو تا کار دیگه هم باید انجام بدم ، لیست حقوق 5 ماه نیروهای کردستان بفرستم براشون و گزارش زابل رو هم ویرایش کنم، خدایا مددی