125

سلام 

خوبید؟

ما هم خوبیم الحمدالله 

الحمدالله سفرمون سفر خیلی خوبی بود و علی رقم شرایط قبل سفر همه چی خوب بود،به شرط لیاقت نایب الزیاره دوستان بودم

11 سال قبل همین روزهای خرداد ماه من مکه بودم و از لحاظ قمری روزها ی ذیقعده زائر کربلا و کاظمین  و بعد 11-12 سال مجدد توفیق شد و هر جور و با هر زبانی که شاکر باشم کمه 

اما ظاهرا به بچه ها خیلی سخت گذشته 

دیروز که خواهرشوهرشون اومده بودن خونمون می گفتن روز ی نبوده که زهرا گریه نکنه، هرچند بچه ها دو روز خونه مادرشوهر، دو روز خونه خواهرشوهر، دو روز خونه مامانم و دو روز خونه خواهر کوچیکه بودن 

روز دوشنبه ساعت 2 صبح رسیدم خونه و تا جمع کردم و دوش گرفتم و خوابیدم شد ساعت 4.5 اما 8 رفتم شرکت و سه شنبه هم همینطور، سه شنبه بعد از ظهر مهمون داشتم از چهارشنبه صبح افتادم از شدت خستگی و بی حالی ، سه شنبه شب هم البته مهمون های دوم برای جمعه دعوت کرده بودیم و منی که نگران چ طور از پسش بر بیام ، روز چهارشنبه و پنجشنبه به استراحت گذشت و البته 5 شنبه خرید ی سری ملزومات مهمونی ، اما جمعه از صبح زود تا ساعت 9 شب فقط می دویدم و از شدت خستگی و کار و الحمدالله که مهمونی دوم هم ب خوبی و خوشی تموم شد

روز چهارشنبه که مرخصی بودم هم یکی از کارهایی که توی شرکت روش خیلی انرژی گذاشته بودم به نتیجه رسید و کلی خوشحال شدم 

فقط مونده ی کار توپ گرفتن توی این بلبشوی پروژه ها که انشالله اینم حل شه و بتونیم به موندگاری شرکت امیدوار شیم انشالله 

خدایا ممنونم به خاطر همه چیزهایی که به دلیل رحمتت بهمون دادی ، ممنونم، ممنونم، ممنونم.


124

سلام 

خوبید

ما هم سعی می کنیم خوب باشیم

دوست داشتم پست الانم خیلی با انرژی باشه که فکر کنم نیست

اگر مشکلی پیش نیاد و خدا بخواد فردا این موقع ها حرم امام حسینم و نایب الزیاره همه دوستان و  خوانندگان اینجا

اما توی دلم خیلی زیاد غم دارم 

از غر زدن متنفرم، اما گاهی دلت با گله کردن آروم می شه

کاش یکی بود می رفتم توی بغلش های های گریه می کردم و اروم می شدم

سعی می کنم روحیه ام حفظ کنم و به روی خودم نیارم اما  تا حد مرگ از دست شوهر عصبانی ام

کاش مردها وقتی نیازهای ی خانم فهمیدن از اون به عنوان اهرم برای فشار آوردن ب خانم استقاده نکنن، امیدوارم خود خدا بهشون نشون بده و توی شرایط مشابه گیر کنن و بفهمن از کجا خوردن

امیدوارم خیلی زود بتونم خودم جمع و جور کنم و سفرم هم سفر خوبی باشه، امیدوارم خدا خودش کمک ام کنه

شاید شاید یکی دیگه از دلایل روحیه خرابم شرایط بابام باشه

بابا از بعد ازماه رمضون خیلی تحلیل رفتن ، روزه های ماه رمضان گرفتن و شاید فقط 4-5 روز نگرفتن

شرایطشون طوری که خواهر کوچیکه ی  دفعه ک رفت دیدنشون اشکش در اومد ، وقتی ک بابا رو‌حموم می کرد گریه می کرد،

خیلی زیاد لاغر  شدن و بی انرژی همش دوست دارن بخوابن، وقتی می ریم خونه اشون باید به زور ببریمشون توی حیاط یا توی سالن در حد یک ربع و نیم ساعت به زور و منی که دلم پر می کشه برم پیش بابا اما نمی شه و این شده یکی از حسرتام، شاید بهانه است، شاید فرار از واقعیت، شاید ی فشار و شاید بی رحمی 

برام خیلی دعا کنید ک محتاج دعای خیر دوستان هستم

منم اگر رفتم برشرط حیات و لیاقت دعاگوی دوستان هستم

خدایا ممنونم ب خاطر همه چیزهایی ک ب دلیل رحمتت بهمون دادی ، ممنونم، ممنونم ، ممنونم