70

سلام 

خوبید؟

ما هم سعی می کنیم خوب باشیم 

امروز خدا خیلی خیلی بهم رحم کرد

 بسته پستی داشتم که آدرس محل کار داده بودم و گویا خارج از ساعت اداری آورده بودن و من نبودم ، مجبور بودم برم اداره پست میدون مادر،اصولا من از لاین سرعت می رم به خصوص توی بزرگ راه ها،از اونجایی که بر عکس مرکز شهر که حتی دست اندازهاش می دونم کجاست و ... هنوز به منطقه غرب مشهد خیلی آشنا نیستم توی بزرگ راه میثاق سمت راست می رفتم تا بتونم خروجی مورد نظر پیدا کنم ، ی دفعه حدود 100 متر جلوتر صداهای خیلی وحشتناکی از ترمز گرفتن ماشین ها می اومد و اینکه ماشین ها تند می گرفتن سمت راست ، گویا ی حاج آقای مسنی براشون سخت بوده از پله های پل هوایی برن بالا از عرض اتوبان داشتن رد می شدن و البته خودشون هم خیلی ترسیده بودن هم از سرعت ماشین ها و هم از صدای خیلی بلند ترمز ماشین ها، خدا رو کلی شکر کردم من لاین سرعت نبودم چون واقعا شرایط خیلی سختی بود ، تا همین الان دست ام از شدت استرس اون صداها می لرزه.

بخوام تعریفی ها رو بگم براتون اینه که ما هنوز سیستم گرمایش خونه رو راه ننداختیم، همسرجان می گن که ایرادات خونه رو ببین خودت اینطور خواستی، و از اونجایی که اتاق خواب بچه ها هر کدوم ی قالیچه 1*1.5 داره و پنجره ها هم باید رگلاژ شه و سوز سرد می آد اینه که کف حسابی سرده ، صالح که لحاف برداشته و شب ها می آد وسط پذیرایی می خوابه و زهرا هم دو تا پتو می ندازه روش  اما محسن اصلا اجازه نمی ده روش پتو باشه ، با اینکه شب ها یکی دو بار بیدار می شم و روش می پوشونم اما  ایشون سرما خوردن از دیروز یکم لب هاش قرمز شده بود و از امروز صبح سرفه می کرد، اینقدر نگرانشم که حد نداره از دیروز ی سره سوپ و مایعات گرم دارم بهش می دم دعا کنید زود خوب شه

مورد بعدی دو هفته قبل بالاخره مامان اینا رو دعوت کردم غذای اصلی که از سالن محمد بود ، خورشت بادمجون چون محمد خیلی دوست داره  و دلمه فلفل دلمه ای و بادمجون هم به خاطر بابا و مامانم  درست کردم بعلاوه ژله خورده شیشه که عالی شده بود و ی ظرف میوه خوری خیلی خوشگل هم به عنوان پاگشا به خانم محمد دادم، الحمدالله ی خوان گذشت، خوان بعدی  دعوت کردن فامیل همسر هست که هنوز نمی دونم تصمیم شوهرجان چیه؟ ی دفعه به من گفتن همین جمعه گذشته دعوتشون کنیم که بی خیال شدن، حالا دختر خواهرشوهرجان از تهران اومدن و حدس می زنم حدود دوهفته ای باشن ، نمی دونم تصمیم دارن توی این بازه دعوت کنن یا کلا بی خیال شن، و شاید شاید بخوان علاوه بر فامیل درجه 1 شون دایی هاشون و خانوم هاشون رو دعوت کنن ، که چون توی این 18 سال  به صورت رسمی برای شام و ناهار نیومدن ، اگر هم مهمونمون بودن سالن بوده یا برای ولیمه مکه یا عقیقه بچه ها بوده،خیلی استرس دارم، چون خواهرشوهرهام و جاری هام تقریبا در ی حدیم از لحاظ دست و پخت و پذیرایی اما خانم دایی های همسرم دست پخت های فوق العاده ای دارن، و پذیرایی هاشون خیلی عالی و درجه 1 هست خوب حق دارم استرس داشته باشم ، غذای اصلی رو که احتمالا از سالن محمد بگیرم ، اما می خوام مواد مرصع پلو درست کنم  و ی خورشت که حدس می زنم تا الان خودشون درست نکرده باشن، چون هر جوری هم بپزم دست پخت خودشون بهتره (خوردم و امتحان کردم  قرمه سبزی ، قیمه ، فسنجون ، خورشت بامیه و خورشت بادمجون اشون که مطمئنم از دست پخت اون ها خوشمزه تر نیست)تا الان به خورشت ناردون رسیدم که تا حالا درست نکردم و یا خوراک کدوحلوایی که خودم خیلی دوست دارم اما حدس می زنم خودشون خیلی خوشمزه تر درست می کنن، هنوز تصمیم قطعی نگرفتم.

از این موارد که بگذریم همچنان اختلاف مدیرهای شرکت ما پابرجاست و هر کدومشون دارن سعی می کنن مدارکی دال بر عدم صلاحیت یا  کم کاری طرف مقابل  شون جمع کنن و بعد از کارکردن حدود 13 سال هدف هاشون می فهمم و این خیلی اذیتم می کنه، ضمن این که جدیدا فهمیدم با اینکه پایه حقوق من به خاطر سنوات و تعداد بچه و ... از همکارهای اداریم بیشتر هست اما دریافتی ام از همه اشون کمتره و در حد نیروی IT امونه که 3 ساله داره با مجموعه همکاری می کنه ، عزیزان با عنواین مختلف مثل اضافه کاری یا دورکاری یا ... رقم هایی عجیب می گیرن، خوب حق دارم یکم از مجموعه امون دلگیر شم،یکی مثل من که اصلا حاشیه نداره، دنبال این نیست که قانون و تبصره دربیاره و...بگذریم دعا کنید این چند سال هم بگذره ، شنیدم ی قانون توی مجلس داره دنبال می شه که خانم های شاغلی که بالای 3 تا بچه دارن به ازای هر بچه ی مقدار به سنوات کاریشون اضافه می شه ، در اون صورت می تونن زودتر بازنشسته شن ، خدایا ی راهی بزار که ظرف همین یکی دو ساله این قانون تصویب شه و من بتونم زودتر بازنشسته شم

خدایا ممنونم ازت برای همه چیزهایی که به دلیل رحمتت بهم دادی و همه چیزهایی که به دلیل حکمتت بهم ندادی، ممنونم، ممنونم، ممنونم

نظرات 6 + ارسال نظر
آسمان سه‌شنبه 15 مهر 1399 ساعت 18:54 http://asemanebienteha.blogsky.com

سلام . من که از رانندگی می ترسم . ژله خورده شیشه چطور درست میشه ؟ امروز خیلی سرد بود من رفتم زیر پتو

من رانندکی دوس دارم
اما بیشتر دوست دارم یکی ببرتم و بیارتم
کلا خیلی سرد شده
ژله خورده شیشه هم چند طعم ژله با رنگ های نتفاوت رو با قطر کم و یکم غلیظ تردست کن و بعد از این که کامل گرفت نگینی خوردشون کنو داخل ژله آلوئه ورا بریز توی خوشگل می شه

مرضیه دوشنبه 14 مهر 1399 ساعت 12:13 http://fear-hope.blogsky.com

خدا رو شکر به خیر گذشت...
من که از رانندگی وحشت دارم و هنوز نتونستم با خودم کنار بیام و رانندگی کنم. حس میکنم هیچوقت به آرزوم نرسم.
درمورد حقوق هم کامل بهت حق میدم، منم این قضیه رو به چشم دیدم اما کاریش نمیشه کرد،‌چاره چیه،‌پیگیری هم کنی بدتر میشه
امیدوارم اون قانون زودتر تصویب شه،‌نمن با 15 سال سابقه کاری دوست دارم بازنشسته شم، شما که حتما سابقت بیشتره
امیدوارم مهمونی به خوبی و خوشی برگزار بشه. منم همیشه وقتی مهمونی دارم که دستپختش خیلی خوبه، ترس اینو دارم غذام بد بشه یا مثل خودش نشه، اما فرق من اینه که بعد ازدواج انقدرها مهمون نداشتم به جز خانواده خودم و همسرم و یکی دوبار غریبه تر ها،‌اما حتی برای خانواده خودم هم غذا درست میکنم استرس دارم چه برسه افراد دیگه
به هر حال امیدوارم موفق و موید باشی سمانه جان

واقعا خدا رو شکر به خیر گذشت
می دونی چیه از این ناراحت می شی که مثلا برای ی مگش کیش کردن که جزء وظایفشون نیست اضافه کار جدا می خوان و می گیرن، تو نمی تونی این مورد بخوایی چون می گی درسته این مگس کیش کردن جزء شرح وظایف من نیست اما کاری هم نداره و به کار خودت خللی ایجاد نمی کنه ، بعد کم کم می گن نه بیا مگس های من رو هم کیش کن، راستی من هم همون حدود سابقه کار دارم تصمیم داشتم تا 17 سال کار کنم و بقیه اش رو بیمه بیکاری بگیرم تا 40 سالم شه و بتونم با 20 روز حقوق بازنشست شم
مهمونی که با این شرایط احتمالا کنسله ، نه من حرفش می زنم و نه شوهرجان تا ببینیم چی می شه، خیلی خوبه که می فهمی چی می گم و ممنونم عزیزم

خانمـــی یکشنبه 13 مهر 1399 ساعت 08:49 http://harfhaye-dele-khanomi.mihanblog.com/

خدا رحم کرده من که هنوز جرات نکردم برای گواهینامه اقدام کنم البته یه علت بزرگشم نداشتن ماشینه
واااای از مهمونی که منم هنوز مهمونی هامو نگرفتم ولی خب بالاخره باید بگیرم اگه یه فرش برای توی راهرو بگیرم مهمونی رو هم میگیرم و خلاص میشم

واقعا همین طوره که خدا بهم خیلی رحم کرد
اگر بخوام به این جور چیزها فکر کنم که باید ی فرش برای آشپزخونه ، ورودیمون ی قالیچه با قطر 1.5 یا 2 متر گردو یک جفت 2*3 برای اتاق بچه ها می خواد و لوستر که خیلی لازم دارم
فکر کن محوطه ای حدود 70-80 متر هیچ لوستری نداره و کل روشناییش رو از مهتابی های دیواری می گیره
اما می خوام با وسائل موجود بگیرم که فامیل شوهر فکر نکنن ، شوهر جان همه چی رو برای من آماده کرده ، می خوام کم و کسری ها رو ببینن و بعد بخرم، آیکون عروس بدجنس

طیبه شنبه 12 مهر 1399 ساعت 15:30 http://almasezendegi.mihanblog

خب
من اینجور وقت ها بازم سعی کنم راحت بگیرم که اونا هم یاد بگیرند و هی تجملات و دستپختشون رو نیارن جلوی چشم منی که هیچی بلد نیستم و شوهرم هم اهل ولخرجی نبست و حتی درباره خواهراش هم به چشمش میاد و این چیزا رو قبول نداره
را ستی بچه چیزاش گرون تر از بزرگ تراست ، اگه یه وسیله ی فانتزی بخر ، اینجا گلدون فانتزی سرامیک در حد چهل پنجاه تومن شیک پیدا میشه که توش گل هم نمیذارن ، دکوره

خیلی دیدت دوست دارم
و خیلی خوبه اینقدر راحت می گیری
کاش به اون درجه برسم

طیبه شنبه 12 مهر 1399 ساعت 12:35 http://almasezendegi.mihanblog

بعدش هم خدا دوستت داره که تو لاین سرعت نبودی عشقم.الهی شکر
پیر هم امید خانواده ای هست
شاید تنها امید یه خانواده.
بعد هم بی خیال بابا هر چی می پزی تکراری و غیرتکراری نداره، مهم اینه که باروی باز و گشاده پذیرایی کنی چون چندسال دیگه هیشکی یادش نمی مونه چی خورده مگه اینکه عکس بگیره بذاره اینستا اگه تا اون موقع ایتستایی مونده باشه و چیز دیگه جایگزین نشده باشه
مردم به روی باز میرن خونه ی دیگری نه به سفره ی باز ، به جاش می تونی برای بچه های مهمونات و اگه بچه کوچیک ندارن برای خودشون کادپ بخری اونم یه چیز اسپورت که همه دوست دارند

واقعا ، درسته از جای خوبی عبور نمیکردن اما مشخص بود انسان شریف و باوقاری بودن و از روی اجبار از وسط اتوبان رد شدن
من هم حرف شما رو قبول دارم اما وقتی می ری خونشون اینقدر پذیرایی های فوق العاده دارن و سعی می کنن همه چی عالی باشه که آدم مجبور می شه تا بتونه سعی کنه پا جای پای اونا بذاره
راجع به بچه هم خود دایی هاشون تنها با خانوم هاشون دعوت می کنیم دیگه بچه ها و نوهاشون دعوت نمی کنیم احتمالا اینه که بیشترین تعداد بچه ها، بچه های خودمن

طیبه شنبه 12 مهر 1399 ساعت 12:28 http://almasezendegi.mihanblog

سلام از آخر بگم
منهم این فانون رو شنیدم ولی یه جور دیگه و مسخره آمیز:
♦️بازنشستگی برای مادران شاغل دارای ۳ فرزند یا بیشتر

سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس:

آره منظورم همین قانون بود
خدا کنه زود تصویب شه و زود هم اجرایی شه که تا 2 سال دیگه بازنشست شم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.